کد مطلب:225191 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:216

بیان فرستادن هارون الرشید حسین خادم را به طبرستان و امان بعض کسان
در آن اثنا كه هارون الرشید در ملك ری اقامت داشت حسین خادم را به جانب طبرستان مأمور ساخت و سه نوشته بدو بداد كه یكی مشعر بر امان شروین ابن أبی قارن و دیگر در امان وندا هرمز جد مازیار و كتاب سیم شامل أمان مرزبان بن جستان صاحب دیلم بود چون حسین به طبرستان بیامد و آن كتب امان را به صاحبانش تقدیم داد از در اطاعت بیرون شدند و صاحب دیلم به خدمت رشید بیامد رشید او را به احسان و اكرام بنواخت و جامه بر تن بیاراست و به مكان خودش باز گردانید و سعید حرشی با چهارصد تن مردم دلیر تنومند طبرستان به آستان خلافت بنیان حاضر شد و آن جماعت به دست رشید مسلمان شدند و مورد عنایات خاصه گردیدند و از سوی دیگر وندا هرمز جانب پیشگاه خلایق پناه گرفت و پذیرفتار امان و ضامن سمع



[ صفحه 378]



و اطاعت فرمان و ادای باج و تقدیم خراج گشت و در حق شروین نیز به همین تكالیف ضمانت كرد رشید نیز از وی قبول نمود و او را به جای خود باز گردانید و هرثمة بن اعین را با او بفرستاد تا برفت و پسر او و پسر شروین را به عنوان گروگان به آستان خلافت اركان بیاورد و نیز در اوقاتی كه موكب خلافت كوكب هارونی حشمت افزای مملكت ری بود خزیمة بن خازم والی ارمنستان به درگاهش عازم گشت و هدایای كثیره و تحف خطیره از حضور خلافت دستور بگذرانید.

و هم در این سال خلیفه ی یك نیم روی زمین هارون الرشید مملكت طبرستان و ری و رویان و دماوند و قومس و همدان را كه مملكتی عظیم بود در تحت حكومت و امارت عبدالله بن مالك مقرر فرمود و ابوالعتاهیة شاعر مشهور این شعر را در باب این آمدن هارون به ری انشاد كرد و چنان كه اشارت رفته است تولد هارون در شهر ری بوده است.



إن أمین الله فی خلقه

حن بن البر إلی مولده



لیصلح الری و أقطارها

و یمطر الخیر بها من یده



هارون الرشید خلیفه روی زمین را نیكی ورزیدن به مردم تولدگاهش محرك و مایل و مهرورزی به آن سامانش راغب گردانید كه به شهر ری اندر آید و اقطار و اصقاعش را به دست عدل و حكم تدبیر آراسته و مردمانش را به بذل خیر و نظر جود و اكرام و انعام كامروا و شاكر گردانید.

و هم در این سال هارون الرشید گاهی كه طی طریق می نمود محمد بن جنید را متولی حفظ و حراست طرق ما بین همدان و ری فرمود.

و نیز در این سال عیسی بن جعفر بن سلیمان را به ولایت عمان نامدار ساخت عیسی بن جعفر از ناحیه جزیره ی ابن كاوان هجر را درسپرد و یكی از حصون آن جا را برگشود و از آن پس دژی دیگر را در بندان بداد پس ابن مخلد ازدی در حالتی كه غارتگر بود بر وی هجوم آورد عیسی به جعفر او را اسیر كرده در ماه ذی الحجه به جانب عمانش حمل نمود هارون الرشید بعد از این كه علی بن عیسی را روانه ی خراسان كرد روزی چند در ملك ری و تختگاه كاوس و كی بزیست و از آن پس بار اقامت بربست



[ صفحه 379]



و چون در قصر اللصوص رسید جشن گوسپند كشان درآمد پس در همان مكان عید گرفت و قربانی پیشگاه سبحانی را بگذارنید و دو شب از ماه ذی الحجه بجای مانده به روز دوشنبه وارد مدینة العلم بغداد شد و چون به جسر بغداد برگذشت فرمان داد تا جثه ی جعفر بن یحیی برمكی را كه مدتی بود در آن جا بیاویخته بودند بسوختند چنان كه در ذیل احوال برامكه سبقت تسطیر گرفت اما در بغداد اقامت نكرد و گردشی بنمود و فی الفور از آنجا به جانب رقه برفت و در سیلحین منزل ساخت، یاقوت حموی گوید: سیلحین با سین مهمله و یاء حطی ساكنه و لام و حاء مهمله مفتوحه و یاء دوم و نون طسوجی است در سه فرسنگی بغداد و این قریه در آن سوی عقرقوف واقع است و مردم عامه صالحین می نامند و این همان مكان است كه متنبی بن حارثه در آنجا بیتوته نمود.

بالجمله طبری و ابن اثیر نوشته اند كه از یكی از سرهنگان رشید حكایت كرده اند كه چون رشید وارد بغداد گردید گفت سوگند با خدای من شهر بغداد را درنوردیدم یعنی بگردیدم و منزل ننمودم و در شرق و غرب جهان هیچ شهر ایمن تر و ایسرتر از این شهر بنیان نكرده اند و این شهر وطن من و وطن پدران من و دارالخلافه ی بنی عباس است و ایشان چندان كه در این شهر بجای بودند، حفظ و حراست می نمودند و به نگاهبانی می كوشیدند و هیچ یك از پدران مرا ازین شهر بدی و نكبتی دست نداد و هیچ یك را هیچ وقت آزاری نرسید و دیاری نیكو و مكانی پسندیده است لكن من همی خواهم از اهل شقاق و نفاق و دشمنان ائمه ی هدی و دوستداران شجره ی لعنت كه بنی امیه باشند به ناحیه ای منزل كنم به علاوه جماعتی از مارقه و مردمان دزد و قاطعان طریق در اینجا هستند و هم از پاره ای طریق و سبیل ها بیمناك هستم و اگر این جهات را ملحوظ نمی داشتم چندان كه زنده بودم از بغداد بیرون نمی شدم و هرگز ازین شهر جدائی اختیار نمی كردم و عباس ابن احنف شاعر این شعر را در طی نودن رشید بغداد را می گوید:



ما أنخنا حتی ارتحلنا فما

تفرق بین المناخ و الارتحال



سألونا حلنا اذ قدمنا

فقرنا وداعهم بالسؤال





[ صفحه 380]



كنایت از اینكه هارون الرشید چون بعد از آن سفر مطول وارد بغداد گشت چنان شتابان بگذشت كه ملتزمین ركاب را آن مجال نماند كه پرسش دوستان را پاسخ گویند.